مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

آب!

 

یکی از ضد حالهای ممکن اینه که صبح جمعه از خواب بلند شی و ببینی آب کل منطقه قطعه! اونوقت مثل الان من مجبوری دست رو نشسته! بیای بشینی و آپ کنی! تازه نمیدونم چه حکمتیه که وقتی آب قطعه (گلاب به روتون! روم به دیوار!) آدم هی زرت و زرت دستشوییش می گیره! اینم از موهبتهای روزگاره دیگه ... اونور دنیا نگرانیشون اینه که سگشون چرا عطسه کرد! ما هم اینور دنیا تو قرن 21 آب نداریم ...

 

* به این نتیجه رسیدم که بهترین شغل دنیا داشتن یه بابای پولداره! منکه بابای پولدار نداشتم ولی حالا دارم سعی می کنم حداقل واسه بچم یه بابای پولدار بشم!!! (شتر در خواب بیند پنبه دانه ...)

 

* این عدالت روزگار منو کشته! من ٍ بی گناه شدم آدم بده! اونیکه همه آتیشارو سوزوند شد آدم خوبه! حالا هم کلی هوادار پیدا کرده ...

 

* 28 اسفند سومین سالگرد بلاگر شدنمه! یادش بخیر سال اسفند 82 با نسیم صبا شروع کردم و حالا هم اینجام!

اینو گفتم که کادو یادتون نره!