مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

تا اطلاع ثانوی ...

 

* یه دوست قدیمی دارم که خیلی با هم نزدیک بودیم. اون هم مثل من تک فرزند بود ولی با این تفاوت که پدر مادرش هم ایران نبودند و اون تنها اینجا زندگی می کرد. تنهایی خودش رو هم با چند تا گربه پر کرده بود ... دیگه عشقش شده بود همین گربه هایی که داشت ... چند روز پیش که اومده من رو ببینه یا به اصطلاح عیادت کنه! گفت سعید یادته چند سال پیش یه سوالی ازم پرسیدی؟ الان وقت جواب دادنشه! گفت: ازم پرسیدی تا آدمها هستن که نباید دل به سگ و گربه و ... بست!

حالا فهمیدی من چرا دل به گربه هام بستم؟ به خاطر اینکه علیرغم اینکه میگن گربه بی چشم و روئه! ولی من واسه این گربه ها حکم خدا رو دارم و اونها هم هیچ وقت نامردی در حقم نمی کنن! ولی حالا به خودت نگاه به چه روزی افتادی؟! این کار آدمهاست ... آدمها بودن که تو رو خرد کردن ولی گربه های من هر چقدرم بد باشن با من اینکارو نمی کنن ...

واسه اینکه کم نیارم گفتم: عیب نداره عزیزم! این حالت هم واسه من شیرینه! هر چه از دوست رسد نیکوست!

 

* بعضی ها خیلی خودشونو جدی گرفتن! دیگه کم کم دارن فکر می کنن خدا هستن! نه عزیزم به یه چشم بهم زدن باقالی خواهی شد ... یکم به خودت بیا و آدم شو ...

 

* یه دلم میگه تو این هوای سرد بشینم پای یه آتیش که شعله هاش سر به فلک می کشه و شهد شیرین انتقام رو سر بکشم! یه دل دیگم میگه نه سعید ... بشین و انتقام گرفتن روزگار رو ببین ... روزگار خودش خیلی قشنگ انتقام میگیره ... .

 

* به قول ش. ص. :

 

میون این همه فریب، تو این همه حیله دیگه

تا اطلاع ثانوی عاشقی تعطیله دیگه!

تا اطلاع ثانوی نه حرف دارم نه حنجره

عشقم رو زندون می کنم پشت هزار تا پنجره ...

تا اطلاع ثانوی عشقت رو بیخیال میشم

گوشه ای تنها میشینم همدم ماه و سال میشم!

تا اطلاع ثانوی نه من دیگه نه تو دیگه

تا اطلاع ثانوی برو دیگه برو دیگه ...