مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

هذیان ۱۲۷

 

چهار سال توی یکی از بهترین دبیرستانهای تهران درس خوندم، با جو مزخرف و آدمهای مزخرفترش و اون همه هزینه هاش کنار اومدم و همه ی سختیهاش رو به جون خریدم به امید اینکه برم دانشگاه رشته ی مورد علاقم رو بخونم ...

چهار سال توی یه دانشگاه تقریبا" ناشناخته در سطح مملکت درس خوندم، تموم نارسایی ها و کمبودهاش رو تحمل کردم و همینکه دارم رشته ی مورد علاقم رو می خونم دلگرمم می کرد و به امید روزی بودم که برم سرکار و اونجا همه ی قابلیتهام رو نشون بدم!

برای کارم یک سال دوندگی کردم، یک سال از هر آشغالی که معلوم نبود اون مدرکش رو با کدوم سهمیه گرفته بود کلکل کردم و جنگیدم تا رفتم سرکار!

اما حالا که 8-9 ماه از کارم میگذره نه تنها خستگی این چند سال از تنم بیرون نیومد بلکه بدتر هم شد ...

جایی که هر چه سوادت بیشتر باشه، منزوی ترت می کنن! جایی که فقط و فقط باند بازی، دروغ، تظاهر و پاچه خواری حرف اصلی رو میزنه! و آقای مدیر عامل و دار و دستش زحمت جواب دادن به سلام شما رو هم به خودشون نمیدن چه برسه به مشکلات رسیدگی کنن ...

 

این ماجراها مختص به من نیست ... تقریبا" شامل حال تموم جوونهای جویای کار میشه! در کل اینارو گفتم که اگه تونستید وارد سیستمهای دولتی نشید هر چند که بخش خصوصی هم همچین آش دهن سوزی نیست!

 

*****

 

نمی دونم تاثیر اجتماعه یا ایراد از خودمه! یه جورایی وحشی شدم!!! با کوچکترین مساله انگار میرم تو یه دنیای دیگه. تمام کارها و حرفهام غیر ارادی میشه ... خدا بخیر بگذرونه! می ترسم سر این کارام از ملت یه کتک مفصل بخورم!!!!

 

*****

 

حکایت منم شده حکایت همون بابایی که وقتی از خدمت میاد باباش بش میگه وقتی نبودی رفتیم برات زن گرفتیم، بیا این زنت اینم بچت!

حالا خان دایی جان ما کلید کرده که قبل از عید باید ازدواج کنی! یعنی خودم زنت میدم!!! انگار میخواد بره سر کوچه ماست بخره!  خدا بخیر کنه!

 

*****

 

نمی دونم اسم این بیماری چیه!؟ ولی بیماری جالبیه! اینکه هر سال 10-15 هزار تومن پول میریزم تو جیب سازمان سنجش برای ثبت نام کارشناسی ارشد اما دریغ ازینکه یه کلمه واسه امتحان بخونم! تازه بعضی سالها کلاس هم میرم!!!! (خدا شفا بده ان شاء الله!)

 

*****

 

سلام زندگی! کم کم دارم باهات حال می کنم ... کم کم دارم ازت لذت می برم!

 

 

نظرات 16 + ارسال نظر

وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>
http://www.iranmaxim.blogsky.com
ثبت نام در جایزه 800 دلاری و 3000 دلاری
http://www.clickwoman.blogsky.com
زنان کلیکی
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع

چشم تو چشم جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:32 ب.ظ

دلم تنگ شده

می تووووو!!!

ونوس ومحمد جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:32 ب.ظ http://zendegimoon.blogsky.com

سلام
کجایی بابا.نگرانت بودیم.
یعنی میگی به محمد اصرار نکنم بذاره برم سر کار؟آخه یه بحث جدی سرش داریم.
به هر حال که موفق باشی.

سلام ...

همینجا! زیر سایتون ؛)

تکسوار عشق جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:02 ب.ظ http://www.eyesblack.blogfa.com

یه تکسوار عشق بود و یه چشمون سیاه .

همه چیز تموم شد . یه یک سالی میشد دیگه به روز نمی شد .

اما حالا برگشته .

با یه دنیای تازه .

حتما حتما بیا پیشم و نظر بده . منتظرتم . چشم به رام نذار .

دوست تو .

چشم ...

سایه یکشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:11 ق.ظ http://www.sayat.blogfa.com

این که این بالاهه نوشتی خیلی خوبه


خوشم اومد











خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ













وبه خوب و جالبی داری


خوشحال می شم پیشه منم بیای

کدوم بالا؟!!

ممنون ... حتما میام ...

سایه یکشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:11 ق.ظ http://www.sayat.blogfa.com

قانونه نیوتن یادت نره!

نه بابا ... من از ارادتمندان به نیوتنم!

مهرانی... یکشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:25 ق.ظ http://www.mehranweblog.blogsky.com/

آخری رو بیشتر از همه پایه ام.

ایول! پس بریم شمال!!!! :دی

... چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:20 ب.ظ

سلام...
توی سالن مطالعه ی این خوابگاه لعنتی بودم یکی از بچه ها اومد گفت خواهرش امتحان ارشد داشته امروز... یادت افتادم!
پاشدم اومدم بالا بپرسم امتحانت چطور بود... اما با چیزی که نوشتی... نپرسم دیگه...!
حالا ایشالا نخونده هم خوب شده باشی...

.........................................................
یادمه می گفتی خستگی ناپذیری و مدیرت اهل کار زیاده و دعا کنم که خوب ازش یاد بگیری..... ایشالا اون محیطی که ذلت می خواد رو پیدا کنی و کار کنی...

هر چند سهم ما آمیزه ای ز سرزنش و ریشخند بود
حق با صدای توست باید بلند بود!!!

این که خوبه بابا خوشحال باش!

...این یکی رو هم که قبلا نوشتم...!

همیشه بهاری باشی...
هر چی آرزوی خوبه مال تو...

سلام ...

ببین لعنتی اصلا کلمه ی خوبی نیستا! کلی انرژی منفی داره ... تو خودت اوستایی ولی من به عنوان یک شاگرد می گم که انرژی منفی ممنوع! حتی حرفش ... شاید باورت نشه ولی یه روزی حسرت همون خوابگاه که بش میگی لعنتی رو خواهی خورد ؛)

ممنون که به یادم بودی ... ایشالا از دعای شما دوستای مهربون قبول بشم ...

قشنگ بود ... یعنی بعد مدتها بهم چسبید! خیلی وقت بود ازین جور شعرا نشنیده بودم ... مرسی

ممنون مهربون ... تعطیلات عید پیشاپیش خوش بگذره ...

... چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:21 ب.ظ

یادم رفت بگم....!

با این مثلا محفوظات شعری که هیچی حتی با زبون خودمم نتونستم اون چیزی رو که می خواستم به کسی که می خواستم بگم ! چه برسه به پادشاهی!!!

چون خیلی از چیزا رو با زبون نمیشه گفت! یا به قولی زبون کم میاره!!!

بعضی وقتا یه نگاه یه لبخند یا حتی با یه فکر که تو ذهن هستش می تونی خیلی چیزا رو به طرف بفهمونی ... البته طرف هم باید یکم باهوش باشه! نه یه چیزی تو مایه های من!!! :))

سروناز جمعه 3 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:32 ب.ظ

سلام
حیف عمر
یادمه یه دبیری داشتیم که می گفت اینهمه درس خودندن فایده نداره همه جا حرف حرف پارتیه و ..... دیگه فهمیدن و توانایی ملاک نیس
---------------------------------------------------------------
خب من تو مدرسه معمولی درس خوندم و دارم تو یه دانشگاه خیلیخیلی معمولی تر درس می خونم ولی با این حال اگه برم یه جایی قابلیتهامو کشف نکن خیلی سرخورده میشم
------------------------------------------------------------------
آی خدا خیر بده اون دایی جون رو ادرسش رو بهم بده تا برم باهاش همکاری کنم
------------------------------------------------------------
سلام بر زندگی ای ول

سلام ...

راست گفته بنده خدا!

کارآفرین باش تا بتونی قابلیتهات رو نشون بدی ...

والله داییم بدون همکار هم واسه یه قبیله کافیه ایشالا شما رو برای زن دادن پسرام یا شاید شوهر دادن دخترام دعوت به همکاری می کنیم!!! :)) چون مطمئنم بچه هایی که من باباشون باشم خیلی سوژه خواهند بود!!!

علیک سلام! :دی

مهتاب شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:34 ق.ظ

یه بار اومدم بهت احترام بذارما خودت نمیذاری:دی
اوندفه اونجوری نوشتم چون اونجوری جوابمو داده بودی:دی
این خان داییت کجاست؟شمارش رو بده من ازش یه تشکر ویژه بکنم.باور کن زن گرفتن خیلی آسونه.از خرید ماستم آسونتره.تو برو جلو ما هوات رو داریم:پی

سلام ...

شما احترام نذاشته هم عزیزی! جان دختر کوچیکم!!!

می دونی درون من چندتا سعید زندگی می کنن! بستگی داره اون لحظه که دارم جواب کامنتا رو میدم کدوم سعید پای کامپیوتر باشه! دفعه پیش فکر کنم اون سعید بد اخلاقه بود!

خیالت راحت! من تا تمامی عزیزانی که دور و برم هستن رو خونه ی بخت نفرستم به فکر ازدواج نمیوفتم! البته این ایثار گریمه ها!!! میخوام دوستان قبل از من طعم شیریییییییییییین ازدواج رو بچشن!!!

راستی ازدواج هم خیلی آسونه ... قبول دارم! حفظش سخته مخصوصا با این تورم ناچیز مملکت!

ساغر تمنا شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:48 ق.ظ http://www.saghar-tamana.blogfa.com

سلام عزیزم [گل]

با تابلوی حسرت به روزم ... برای دیدن حسرتم بیا .. [گل]

منتظرم [گل]

خیلی وقته ندیدمت ...

سلام ...

حتما میام ...

©م.م.© یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:45 ق.ظ

سلام،
آفرین به شهامت کسایی که به تخصصشون می نازند و نمی ترسند که شرکت خصوصی بندازتشون بیرون.
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
سلام زندگی! کم کم دارم باهات حال می کنم ... کم کم دارم ازت لذت می برم!

سعید جان، از این بهتر هم می شه.
این قانون دنیاست.
همینو برو، دارمت.

خوش باشی،
©م.م.©

سلام ...

واقعا آفرین! البته این جمله برای کشورهای دیگست که تخصص گرا هستن! نه اینجا که دستمال گرا هستن ... به قول شاعر شب دراز است و قلندر بیدار! موفقیت همه ی متخصصان من جمله هوانوردا از آرزوهای قلبی ریوی ماست ...

مسیر درسته؟ همینو ادامه بدم؟
باشه ...
فقط می بخشیدا دستشوییم گرفت چیکار کنم؟ فرمونو به کی بدم؟!

شاد باشی و استوار

معین پنج‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:18 ق.ظ http://pic-star.blogfa.com

سلام دوست عزیز.
یک سری عکس عاشقانه مناسب وبلاگ شما هست.
اگه دوست داشته باشی بیا ببین.
یه سری هم به آرشیو بزن.
عکس ها جدید هستن و تا جواد نشده حتما برو ببین.
لینک پست عکس هایی که مناسب وبلاگ شماست را برات گذاشتم.
بزودی عکس های جدیدتر و زیبا تری برای شما قرار خواهم داد.
موفق باشی.

تنهایی >> http://pic-star.blogfa.com/post-66.aspx
http://pic-star.blogfa.com/post-64.aspx << LOVE
http://pic-star.blogfa.com/post-39.aspx << LOVE
http://pic-star.blogfa.com/post-36.aspx << LOVE
عشقولانه >> http://pic-star.blogfa.com/post-22.aspx
عکس های جدید و زیبا >> http://pic-star.blogfa.com/post-85.aspx

سروناز شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:47 ق.ظ http://sarv-e-naz.blogsky.com

سلام خوبی اقا سعید
می گما یه سری رنگ کاری داریم نمی ای کمکم؟
یه زمانی نا سلامتی همکار بودیم
هی یادش بخیر!!!!
خوش باشی

سلام ...

والله شب عیده خیلی سرم شلوغه! همه نقاشی دارن!!!
ولی خب ما برای دوستان و همکاران قدیم همیشه وقت داریم ...

دلت شاد ...

الدوز جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:12 ب.ظ http://www.setare20062000.blogfa.com

سلام.....منم یه جورایی باهات همدردم ...جامعه‌ی ما همش باند بازیه از یه جامعه‌ی کوچیک که شروع کنی میرسی به جامعه‌ی بزرگتر و کلی.... حالا فکر کن توی این جامعه بخوای بگردی کار کنی و این جامعه خرج زندگیت و بده....من ۱۸ سالمه ...دخترم.... شاغلم به دلیل اینکه توی این دنیا هیچ کس و جز خودم که به دادم برسه .... به نظرت توی ایم جامعه که به مدرک بالاهاش به زور کار میدن کی به یه دختر ۱۸ ساله‌ی دیپلمه کار میده....بنابراین این دختر مجبوره بره توی یه شرکت خصوصی کار کنه...اونجا توی اون شرکت خصوصی آدمهای متنوعی هست...میگذره ...فقط کافیه بر و رو داشته باشی که هر کسی( هر سگی) بخواد حتی با نگاهش ازت سو استفاده کنه ...مطمعنا اگه این دختر ۱۸ ساله خوب و پاک نباشه به هزار راه کشیده میشه.... چرا؟ چون مجبوره.... به جایی میرسه که حتی رئیس شرکت علنآ بخواد انواع استفاده رو ازت بکنه .... کاری و غیر کاری ....دلم خیلی درد داره خیلیییییییییییییییییییییییییییییییی. دنیای کثیفی داریم خیلی کثیف اوایل دلم میگرفت حتی با گریه‌م کارم حل نمیشد.... اما الان عادت کردم ... الان هر کس بخواد بد بهم نگاه کنه چشاشو از جا در میارم ... چون میخوام روی خیلیا رو کم کنم اونایی که این جامعه رو دستمون دادن میفهمیییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟///
ببخشید من خیلی عصبی شدم
فعلا بای

سلام ...

کاملا درک می کنم چی میگی ... این محیطها رو هم دیدم و دیدم دخترهای بیگناه چه زجری توی این محیط ها و توی این جو آشغال و کثافت جامعه می کشن ...
یه جورایی جامعه باید به امثال شما افتخار کنه ...

پس با آقا محمد خان قاجار نسبت داری!!! چون اونم چشم از کاسه در میاورد! :پی

شما ببخشید که من با متنم داغ دلت رو تازه کردم و عصبانیت کردم. به قول سهراب : اندکی صبر، سحر نزدیک است!

موفق باشی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد