مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

۱۳۳

 

پشت پا خوردم از هرکس که میگفت یار منه

چونکه دیدم روز و شب در پی آزار منه

 

اگه دستی از محبت حلقه شد بر گردنم

دیدم این دستِ محبت، حلقه ی دار منه ...

 

 

نظرات 11 + ارسال نظر
مهتاب شنبه 1 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:24 ق.ظ

سلام سعید جان.خوبی عزیزم؟من هرچی برات آف میذارم انگار بهت نمیرسه.دلم برات خیلی تنگ شده بود.ممنون که جویای احوال منی.امیدوارم تو هم بهتر باشی و کمتر گرد و غبار غم وجودت رو آزرده کنه.امیدوارم فرصت بشه و با هم صحبت کنیم به زودی.مراقب خودت باش.

سلام مهربون ...

ممنون ... آره وضع اینترنت هم مثل سایر چیزها توپه! ایشالا درست میشه ...

برای تو هم آرزوی روزهای خوب رو دارم ... موفق و شاد باشی ...

چشم تو چشم شنبه 1 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 07:49 ب.ظ

دست روزگاره .. میدونی که حاجی ..

حاجی جون فکر نکنم این دست باشه ها! مضنه چیز دیگه ایه!!!

... دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:32 ق.ظ

بازم که دلت گرفته...
فکر می کردم...
ولی هنوزم...

بیخیال ...
دل مال گرفتنه دیگه! غصه نخوریا ...

آیدا دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:50 ب.ظ http://ayneh68.blogsky.com

سلام سعید
چطوری؟ امیدوارم که بهتر از اون موقع هات باشی :)‌
دلم خواست بیام و جواب کامنتت رو توی وب خودت بدم گفتم اینجوری شاید قشنگ تر باشه :)
خوبه که به فال قهوه اعتقاد داری .. میدونی فال من تعبیر نمیخواست ! یه اسمی توش بود که هر کسی میتونست بخوندش ! دیدنشم کلی آدمو میبره تو رویا دیگه چه برسه بخواد تعبیرم بشه ! :))
در مورد نظر محمد هم باید بگم جالب بود ! یه جورایی هم تکونم داد چون راس میگه ! همیشه به این ففکر کردم دوتا آدمی که هر دوشون عاشق هم هستن واقعا چه طور میتونن بعد از ده سال هم با هم باشن و زندگی کنن ؟؟!!! محمد جالب گفته بود اون دیگه عشق نیست ... زندگیه ! نمیدونم خوبه یا بده ... فک کنم هیچکسی تا توی موقعیتش نباشه نمیدونه ... اما عشق خیلی هم بد نیست ... حتی اگه غصه دار بشی ... ناراحت باشی ... بعضی وقتا ماها انگار دردو دوس داریم و خودمون میریم سراغش ... عشقم خیلی دردناکه موافقم ... اما همه دردشو دوس دارن ...
دعا کنی برام ممنون میشم :))
مرسی که میای پیشم ...

سلام ...

ممنون ...

پس من با بقیه فرق دارم ... چون اصلا دردشو دوس ندارم!
ممنون که زحمت کشیدی و جواب دادی ...

دلت شاد ...

ساغر تمنا دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:55 ب.ظ http://www.saghar-tamana.blogfa.com

سلام سعید جان ..

نمیدونی چقدر از دیدنت خوشحال شدم .. خیلی وقت بود بهم سر نزده بودی فکر کردم منو یادت رفته ... خیلی از دیدنت خوشحال شدم .. به خدا جدی میگم ...

همیشه از دیدن دوستای قدیمی احساس خوبی پیدا میکنم ..

ممنون که اومدی ...

سلام ...

من هم همینطور و به دوستای خوبی مثل شما افتخار می کنم ...

دلت شاد ...

ساغر تمنا دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:56 ب.ظ http://www.saghar-tamana.blogfa.com

سعید جان

از یاسمین خبر نداری ؟ (حرفای یه دختر غمگین) خیلی وقته

که نیست ... اگه خبری داشتی محبت میکنی بهم بگی ؟

ممنونت میشم ...

به امید دیدار دوست خوبم ...

نه عزیزم ...
بی خبر بی خبرم! امیدوارم دیگه یه دختر غمگین نباشه ...

خزان نوشت جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:31 ق.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

وقتی این جوری می شه که ادم سادگی یه خرج می ده!

شاید ...
ما که در کل همیشه سادگی به خرج میدیم!!!

ونوس دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:46 ق.ظ http://zendegimoon.blogsky.com

سلام
چه خطرناک!

سلام ...

نه بابا بی خطره!

سروناز سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 07:00 ب.ظ http://sarv-e-naz.blogsky.com

سلام خوبی سعید
من آمدم بالاخره اومدم
خیلی دلم تنگ شده بود
خیلی خیلی

سلام ... ممنونم ...

دل ما هم همینطور!
اون موقع که ما دانشجو بودیم هیشکی دانشجو نبود! حالا که ما نیستیم همه دانشجو هستن! به این میگن فاصله ی نسلها!

میثم چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:03 ق.ظ http://www.sooooong.blogfa.com

سلام من یه پسر تنها وغمگینم که از وبت خوشم اومده و خوشحال میشم که به کلبه تنهایی من سر بزنی.مرسی

سلام ...

چشم حتما ...

قربون شوما ...

سروناز چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:53 ق.ظ http://sarv-e-naz.blogsky.com

کجایی داش سعید خودم
نیستی دلم تنگ شده
این شعرای غمگینم ولش کن
دیگه ننویس
اوکی

همینجا زیر سایتون ...

والله تو آرشیومون شاد نداریم! همه غمگینه!!!
اوکی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد