مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

بامداد خمار هستی ... (تولد)

 

امروز روز جهانی بتن بود!

امروز از طرف یونیسف روز کودک هم اعلام شده بود!

اما امروز یه روز دیگه هم بود ... روز تولد من!

چه پر شکوه برگزار شد!!! جاتون سبز ...

24 ساله شدم رفت ... حیف اون لحظه هایی که ازین عمر تلف شد و بیهوده گذشت ...

می شد موفق تر ازین باشم ... خیلی موفق تر ... اما بازم شکر، شکر که بدتر ازینی که هستم، نیستم...

 

 

اینم یه یادگاری تقدیم به شما ...

 

تا ابد از مرغ روح عاشقان خواهم نوشت

در قفس از آرزوی آسمان خواهم نوشت

همزبانی با دلم هرگز نبوده تا ابد

از زبان یک دل بی همزبان خواهم نوشت

از دو چشم عاشقم در حسرت لبخند یار

با نگاهی شرجی و اشکی روان خواهم نوشت

در جواب مهربانیهای خود در راه عشق

تا ابد از دلبری نامهربان خواهم نوشت

چون بهارم شد خزان من همچنان بی اختیار

با شروع هر بهاری از خزان خواهم نوشت

چون که تنها عاشقی ماند در این دار فنا

عاشقانه چند بیتی جاودان خواهم نوشت

از نگاه ناوک اندازت به سویم تا ابد

ماجرای قلب ریش و خون فشان خواهم نوشت

در جوانی پیر گشتم از غم عشقت دگر

از جوانی پیر و از پیری جوان خواهم نوشت

با وجود زخم هجرت تا زمانی باقی است

با دلی زخمی و جانی ناتوان خواهم نوشت

قلب من عمری میان جمع تنها ماند و من

تا ابد از عاشقی بی همزبان خواهم نوشت!

 

دلتون شاد ... لبتون خندون ... آرزوهاتون نزدیک ...