مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

خیانت ...

                                   

تو ماشین نشسته بودم که صحبتهای پسر و دختری که عقب نشسته بودن نظرم رو جلب کرد. اول فکر می کردم دوست هستن ولی بعد متوجه شدم نامزدن و ازدواجشون هم تو همین یکی دو ماه آیندس! پسره داشت از گرونی خونه و این جور مسایل صحبت می کرد و مشکلات دیگه ای که سر راهشون هست ... جالب بود ما بین حرفاشون هم هر چند دقیقه یه بار یه لاوی با هم می ترکوندن و جملات عاشقانه رد و بدل میشد! از تو آینه بغل یه نگاهی بهشون انداختم و دیدم تقریبا هم سن و سالن و به 25 نرسیدن ... خلاصه پسره چون کار داشت اواسط راه پیاده شد. هنوز چند قدم نرفته بودیم که دختره سریع موبایلشو در آورد و با یکی تماس گرفت!

 

سلام عزیزم ... ببخشید که جوابتو ندادم! جایی بودم که نمی تونستم حرف بزنم ... آخ که دلم چقدر برات تنگ شده ... کاش میتونستم ببینمت ... کاش میدونستی چقدر دوست دارم! و ... (به دلیل مشکلات اخلاقی بعضی از حرفها سانسور شد!)

 

فهمیدم که پای پسر دیگه ای در میونه ... خیلی حالم گرفته شد و واسه هردو تا پسرا دلم سوخت. واقعا این دختر میتونه همسر و یا در آینده مادر خوبی بشه؟

خیانت داره می شه جزء لا ینفک زندگی ما و این یه فاجعه است ...

 

نکات ایمنی : قصدم از این بحث یه طرفه بودن ماجرا نبود یعنی اینکه بگم این خیانت ها تو زندگی فقط از طرف خانومهاس نه! خودمون هم می دونیم که آقایون هم به اندازه کافی خیانت می کنن ... مساله بعدی اینکه همه رو هم نباید به یه چشم دید. خیلی از پسرها و دخترها حتی تو ارتباطات ساده تر هم خیانت نمی کنن چه برسه به ازدواج ...

 

* خیلی وقته که بی دلیل می خندم! بی دلیل می زنم زیر گریه! و بی دلیل ساعتها تو فکر فرو میرم! دیگه فکر کنم وقتشه که ازم کاملا نا امید بشی ...

 

نظرات 12 + ارسال نظر
آیدا جمعه 8 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 06:50 ب.ظ

حالم از این آدما بهم میخوره ... . شاید اگه من نشسته بودم جای تو ... هیچی منم هیچ کاری نمیتونستم بکنم!!!!
(قلبم درد گرفت !!! )
خلاصه که دنیای کثیفیه !!!
همه همینجورین .. همه بعضی وقتا میخندن ! گریه میکنن ! میرن تو فکر ! منم اول فک میکردم فقط خودمم !! بعد فهمیدم نخیر ... به قول داییم همه دیوونه ان !!! پس بیخیال به کارات حساس نشو !

ای بابا حالا شما خودت رو زیاد ناراحت نکن! همه جا خوب و بد پیدا میشه دیگه!
مرسی که بهم امید دادی! پس بهتره به یه تیمارستان خودم رو معرفی کنم :))

سروناز جمعه 8 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:29 ب.ظ

سلام اقا سعید گل خوبی
خوب من خیلی وقته نیومدم
خوب شکر خدا کنکور رو دادم
راستی از مسافرت برگشتی یا هنوز نرفتی؟
اگه کار رو به دلیل کنکور تعطیل کرده بودم ولی میخوام از فردا شروع کنم
اما این پستت بد ترین چیزی که هست اینه که یکی بهت خیانت کنه.
با اینکه من یه دخترم اما فکر می کنم که دخترا بیشتر زیر ابی میرن
شاد باشی
راستی اگه فکر میکنی دیوونه شدی اومدنت رو به جمعمون خوش تبریک میگم

سلام سروناز خانم ...

خدا رو شکر ...

نه بابا! من تابستونها جایی نمیرم!
به این جسارتت تبریک می گم ... البته پسرها هم کم زیر آبی نمیرن!

دلت شاد ... کارت عضویت هم صادر می کنید؟ :پی!

مهتاب شنبه 9 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:23 ق.ظ

سعید ما داریم کجا زندگی میکنیم؟داریم به کجا میرسیم؟میترسم از تمامی آدمها.........میترسم سعید میترسم.

بهر حال مهتاب جان باید زندگی کرد دیگه! هنوز آدمهای خوب هم پیدا میشن ... پس زیاد نترس ... البته منم مثل تو شدم با این تفاوت که درد بی اعتمادی دچار شدم و به این آدمها کمتر می تونم اعتماد کنم ... ولی هنوز هستن کسایی که بشه بهشون اطمینان کرد ...

مهرانی شنبه 9 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:43 ب.ظ

به به .... چه جوونای فعالی....
جای تو بودم بهش شماره میدادم.... بالاخره هفته هفت شبه دیگه...اگه دو تا باشه حتما سه تا هم راه داره....

از شوخی گذشته اگه از یه زاویه دیگه به قضیه نگاه کنیم....
یه دختر و پسر همدیگرو دوست دارن... اما خانواده ها گیرن و داستان قدیمی مشترک ایران و هند....
خلاصه دختره مجبور میشه با یکی دیگه ازدواج کنه.... اما عشقولانه رو که نمیشه به این راحتیا کنار گذاشت... میشه؟؟؟؟

ما اگه ازین کارا بلد بودیم که وضعمون اینجوری نبود!

به نظر من اگه دختره مقاومت کنه شاید تغییری پیش بیاد ... درسته که ما هنوز تو خانواده هامون مشکلات فرهنگی زیادی داریم ولی زندگی یه پسر یا یه دختر خراب بشه چون یه عشقولانه دیگری در کاره؟ نمی دونم والله ...

محسن شنبه 9 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:52 ب.ظ

ُفرانسوی ها هم زن دارن هم معشوقه، ولی زنشون رو دوست دارن
امریکایی ها هم زن دارن هم معشوقه، ولی معشوقشون رو دوست دارن
ایرانی ها هم زن دارن هم معشوقه، ولی ننشون رو دوست دارن

:)) خیلی نکته سنجانه بود!

محسن شنبه 9 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:07 ب.ظ

گذشته از شوخی
خواستم تاپیک رو باز کنم، چند بار سعی کردم نشد ولی
به کلمه MANIPULATE بیشتر فکر کنیم.
البته باب خود این کلمه کلی بازه

باز می کردی ... در کل گیرایی تاپیکهات بالاس ... اینو جدی می گم :)

ونوس ومحمد یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:30 ق.ظ http://zendegimoon.blogsky.com

سلام
من جای تو بودم یه کشیدهء آبدار تو گوش دختره میزدم.چقدر بعضی از ادما پست و رذلن.
ناامیدی خوب نیست.حتی از کسی که بی دلیل میخنده و گریه میکنه و ساعتها تو فکر فرو میره نباید ناامید شد.شاید یه روزی همون شخص یه کار بزرگ انجام بده.همیشه دلیل داشتن واسه کارها دلیل خوب بودن کارها نیست.
شایدم همهء اینایی که من گفتم به من ربطی نداشت.محمد وبلاگ رو آپدیت کرده.
موفق باشی.

سلام ...

ای بابا همین مونده من دست روی خلق خدا بلند کنم!
کاملا درسته ... نا امیدی اصلا خوب نیست ...

دلتون شاد

مهتاب یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:35 ق.ظ

میدونی سعید منم خیلی وقتا بی‌دلیل میخندم و بی‌دلیل گریه میکنم.البته این بی‌دلیلی برای دیگرانه وگرنه خودم دلیلش رو میدونم.حداقل در ناخوداگاهم میدونم.خیانت خیلی اینروزا راحت شده.حتی دلیلی که مهرانی میگه بازم اینکار کثیف رو توجیه نمیکنه.اگه کسی عاشق باشه واقعاٌ از جونشم باید برای رسیدن به اونی که میخواد بگذره.اما بعضیا عادت ندارن از هیچی بگذرن.واسه همین راحتترین گزینه رو انتخاب میکنن و اون خیانت هست.من خودم از وفادار بودن خیری ندیدم.اما هیچوقت نمیتونم انقدر بی‌وجدان باشم که این بلا رو به سر کسی بیارم.فقط دعا میکنم خدا خودش کمکمون کنه سعید جان.برای اینکه دوباره یادمون بیاد انسان هستیم.

ولی من دیگه دلیلش رو هم نمی دونم! نا خودآگاه شده ...

کاملا درسته ... منم خودم از وفاداری خیری ندیم و در جواب این کارم خیانت دیدم ... چه میشه کرد قسمت منم اینجوری بوده دیگه ... گله ای نیست ...
اگه همه یادشون بیاد که انسانن دنیا دیگه بهشت میشه ...

پارمیس سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:19 ق.ظ http://apadana2006.blogsky.com

سلام آقا سعید. خوبین؟ خوش میگذره؟
اولش که داشتم میخوندم گفتم آخی انشاالله خوش بخت بشن...اما بعد گفتم خدا بکشه این دختره رو که اون پسر بیچاره دل به کی بسته...
حق با شماست این چیزا متاسفانه خیلی زیاد شده.... واقعا جای تاسف داره...همینه که همه میگن آخه به کی اعتماد کنم...
مرسی. شاد و موفق باشید. الکی بخندید و الکی گریه کنید اما غصه ی الکی نخورید. سلامت و خندون باشید. یا حق.

سلام پارمیس خانم ... ای بد نیستیم ...شما چطوری؟

متاسفانه همینطوره که می گی ...
ممنونم ...
دلت شاد ...

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین چهارشنبه 13 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:41 ق.ظ http://rue.blogsky.com

آدم میمونه چی بگه !!! یعنی ما داریم کجا میریم ؟!! چرا اینقدر پست شدیم ....دلم میسوزه.....
خندیدن دلیل نمیخواد..این گریه هاست که دلیل می خواد...
دلت شاد سعید جان

شاید اینم از عوارض عصر تکنولوژیه ...

گریه های ما هم بی دلیل شدن!

دلت سبز و جوون ...

علی جمعه 15 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:27 ب.ظ http://ali-fallah.blogsky.com

اگر روزی دشمن پیدا کردی، بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی! اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست! اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد

مینا سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:47 ق.ظ

سلام
من اولین باره که در مورد نوشته هاتون نظر میدم . میدونین آقا سعید اگه خدای بزرگ یه کاری میکرد که در و تخته رو به هم می کوبید نه هیچ خوبی بد می شد و نه هیچ بدی بدتر . باید یه همچین دختری با یه پسر خائن مثل خودش باشه تا لااقل بتونند با رفتاراشون بخوبی از هم انتقام بگیرند نه با یه دختر یا پسر نجیب .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد