مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

دلدار ...

 

* حضرت حافظ باهام شوخی نکرده بود که اونم کرد! چند وقت پیش عرفان خونم بدجوری بالا زده بود و نمی دونستم چیکار کنم! گفتم یه تفألی به خواجه بزنیم ببینیم زندگیمون چه جوریا خواهد بود ... این اومد :

 

یارب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست؟

       جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست؟

 

معنیش هم این بود که امسال به وصال دلدارم می رسم! دلدارم هم خیلی منتظر منه!!!

 

من کجا؟ دلدار کجا؟! خدا خیرش بده! بعد مدتها یه نیم ساعتی خندیدم!!!

 

* به یه آقای روانشناسی گفتم من صبحها فقط بخاطر این از خواب پا میشم که زودتر شب بشه و بخوابم!

دستی به ریشهای پرفسوریش کشید گفت : یا خوشی زیادی زده زیر دلت! یا خیلی بدبختی کشیدی! به هر حال بنظر من صبحها اصلا از خواب پا نشی سنگین تری!!!

 

* به یک نفر پایه جهت بازدید از نمایشگاه کتاب نیازمندم! ترجیها طرف جوان و مثل خودم علاف باشه! متشکرم!!!

 

نظرات 13 + ارسال نظر
امین جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:23 ب.ظ http://aminkhaki.com

خرسند شدیم از اینکه امروز
رنگ دگر است نه رنگ دیروز
تا شب نشده رنگ دگر شد
گفتند از این نکته هزار نکته بیاموز
------------------------------------
این روزها چیزی که زیاد پیدا میشه مهندس جوان علاف و بیکاره :پی

ولی هیچکدومشون پایه نیستن!!! :دی

خزان نوشت جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:19 ب.ظ

سلام. اسم اون کتاب ؛شفای زندگی؛ نویسنده: لوییز هی
و ترجمه ی گیتی خوش دل
کاش منم امسال تهران بودم و می تونستم ساعت ها توی نمایشگاه بگردم )):

سلام ...

ممنونم ... خیلی لطف کردی ...

زیاد افسوس نخور! خیلی شلوغ بود ...

از تبار درد جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 05:53 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

س
ل
ا
م
---------
خوش اومدی

سلام ...

قربانت ...

سروناز جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:00 ب.ظ

سلام خوبی
زیاد به این حرفها گوش نکن
همیشه درست نیست
ببینم تو یه چیزیت هستا نمی خوای بگی چیه چی شده ؟؟/
اگه اونجا بودم دوست داشتم بیام ولی ........فکر نکنم با من میومدی ؟؟
شاد باشی

سلام ...

آره ...

خیلی مشکلات دارم! بخوام همش رو بگم سرت درد میگیره ... بیخیال!

من باید این سوال رو بپرسم که با من میومدی یا نه! نه شما ...
ما همیشه در خدمت دوستان هستیم ...

دلت شاد ...

مریم جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:02 ب.ظ http://darya777.persianblog

سلام آقا سعید !

یکسری نوشته دارم .. بهش میگم حرفهای پرت و پلای استاد .... یه جمله توی یکی از این نوشته ها دارم میگه : زنده بودن یه شانس برای بازی کردن توی بازی به نام زندگی است و به نظر من باهوش ها برنده ی بازی اند !... اگه گفتی باهوش ها کی هستن ؟

موفق باشی !

سلام مریم خانم ...

جمله قشنگی بود ... نمی دونم والله خیلی معنی ها میتونه بده ولی فکر کنم منظور آدمهایی هستن که درس بگیرن ...

دلت شاد...

حجم محدود جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:20 ب.ظ http://www.finitevolume.blogsky.com

ای بی خبران ز درده و غم
خیزید و رها کنید راهم
من گم شده ام مرا مجویید
با گم شدگان سخن نگویید

زیبا بود ...

[ بدون نام ] شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:43 ب.ظ

:)) ببینم روانشناس بوده یا متخصص خودکشی مفرط؟! :دی
من پایم :دی
هم جوونم هم علاف :دی
پول بلیطم پای تو :دی

حالا! :دی ...
دست شما درد نکنه! مزاحم نمیشم :))

بلیطی نیست رایگانه!!!

مهتاب یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:47 ب.ظ

چه روانشناس روان نشناسی بوده:دی
من مصلا رو دوست ندارم وگرنه باهات میومدم:پی

والله! همینو بگو ...

چه بهونه خوبی :))

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین) یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:59 ب.ظ http://rue.blogsky.com

سلام
خوشحالم حداقل یه چیزی باعث خندت شد
موفق باشی
دلت شاد

سلام ...

ممنونم ...

دلت سبز وبهاری ...

پارمیس چهارشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:02 ق.ظ http://apadana2006.blogsky.com

سلام آقا سعید. خوبین؟ بازم عالی... قشنگ می نویسید خیلی ساده و قابل درک....
چه جالبه ها منم برم یه فال حافظ بگیرم شاید بلکه ما هم یکم بخندیم.... (دو نقطه دی)
در مورد شب و روز هم زیاد سخت نگیرید... توکل به خدا...
شاد و سبز باشید. یا حق.

سلام ...

لطف دارید شما ... همچینام قشنگ نیست ؛)

فکر خوبیه :))

توکل به خدا ...
دلت شاد ...

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین) چهارشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:38 ق.ظ http://rue.blogsky.com

شادیها بهانه نمی خواهد
گریه هاست که بهانه می خواهد

دلت شاد

زیبا بود ...

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین) جمعه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:42 ق.ظ http://rue.blogsky.com

میدانی دیشب در عمق تنهایهایم ..در سکوت پایان ناپذیر اتاقم...دلم برای خودم سوخت و خاکستر شد...


ممنون از اینکه همیشه سر می زنی سعید جان

آخی ... منم خیلی دلم واسه خودم میسوزه ...

دلت شاد ...

حضرت عشق --** روزبه **-- جمعه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:50 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

چشات گفتن که بشکن ! من شکستم شک نکردم...هزار بار مردمو؛ می میرمو باز ترک نکردم...شک نکردم !...خیال کردم بری میری از یادم...تو رفتی و نرفت چیزی ار یادم !‌...تو رفتی تازه عاشق تر شدم من...از اونی ام که بود بدتر شدم من...!؟!
--------
درود !
امیدوارم که حالت خوب باشه
بعد از یک ماه دوری از نوشتن بالاخره
میخونه ی **حضرت عشق** به روز شد
منتظر قدم گلباران و گرمت هستم
قربانت
فعلا...
------ یا حق ! ---------

زیبا بود ...

یاحق ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد