* ولنتاین ... روز عشاق! ... رفتم بیرون ... لای همهمه خیابونها گم شدم. همه مشغول خرید بودن ... از شکلات گرفته تا عروسک و طلا و جواهر ...
وای خدای من این همه آدم عاشق توی این شهر هستند؟
پس چرا زندگیامون بوی نفرت میده؟
چرا ...
* نازم به ناز آن کس که ننازد به ناز خویش ، ما را به ناز فروشان نیاز نیست ... تا خدا بنده نواز است به بنده چه نیاز است؟
* هنوزم تلخه ... هنوزم زجرآوره و هنوز هم چشمام بارونیه ... میشه بسه؟!!!
چرا فکر می کنی بوی نفرت می ده ...
به نظر من اصلا هم اینطور نیست
ـــــــــــــــــــــــــــــ
موفق باشی
Happy Valentine's Day
برای اطلاعات بیشتر پیش من بیا
خوش به حالت که اینقدر واست زندگی زیباست!
همه ی آرزو هامو واسه خاطر تو باختم
واسه ی به تو رسیدن با بد زمونه ساختم
واسه حس کردن چشمات دلمو زدم به دریا
گم شدم مث یه قطره تو تن آبی موجا
من تو ساحل نگاهت اسممو واست نوشتم
همونم که سیب و چیدم از اهالی بهشتم
سلام من شاعر و ترانه سرا هستم و خیلی اتفاقی وبلاگ شما رو دیدم اگه مایلید با هم تبادل لینک کنیم
من یه کتاب ترانه به اسم با تو چیزی کم ندارم چاپ کردم که خیلی دوست دارم در موردش نظر بدین .
منتظرتونم
سلام
آره واقعا حق با توست . چرا؟؟؟
ولنتاین مبارک
دلت شاد
سلام ...
شاید اینم یکی از واقعیتهای تلخ روزگار ماست!
دلت سبز و بهاری ...
پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود
آره محسن جون ... پیر شدم دیگه!
سلام. کدوم عاشقا را می گی؟ اونایی که فقط براشون مهمه والنتاین یکی را داشته باشند و بس؟!!!
اره شهر پر بود اما کم بودنند اونایی که واقعآ ....
نکته همین بود عزیز برادر ...
چه جمله جالبی گفتی.چرا زندگیا انقدر بوی نفرت میده؟شاید واسه اینکه اینا همش رنگه و هیچکدوم از این عشقا واقعی نیست.
منکه گیر یه دورنگش افتادم و زندگیمو باختم! واقعا که همش رنگ و ریاست ...
دلت شاد مهربون ...
سلام
من که هدیه نگرفتم.هفت حوض شلوغ بود؟آخ که دلم واسه اونجا تنگ شده.دوران نوجوانیم اونجا گذشت.
سلام ...
مهم اینه که عشق تو دلت لونه کرده ... هدیه و اینا زیاد مهم نیست ... هفت حوضم شلوغ بود ...
سلام آقا سعید !
فکرکن که فردا شده
و درختان سبزند
و من
در انتظارم
تا درختان سبز شوند
فکر کن که خورشید هم می تابد
و دریاچه های اندیشه ی زمانه
با سر انگشت اشارت
زلال شده اند
فکر کن
و فکر کن که
تاریخ چشمان من
آواز رهایی است
و فردا
و فردا که روشن از حضور است
بیا بیندیشیم که
مسمومیت این فضای مه آلود
فقط یک خواب بوده
فردا
روز دیگری خواهد بود
و من
منتظرم
فکر کن
فردا را
فکر کن !!!
....
دلت شاد
لبت خندون
روزات بهاری
سلام مریم خانم ...
کاش فردا می رسید! ...
دلت سبز و بهاری مهربون ...
به هم که می رسیم
سه نفریم
من و تو و بوسه
از هم که جدا می شیم
چهار نفریم
تو و تنهایی .................. من وعذاب
.
.
.
دلت شاد
خیلی زیبا بود ... یاد جوونیام افتادم!
دلت سبز و بهاری ...