*یه زمانی برام آدمها خیلی مهم بودن ... دوست داشتم توی هر کاری نظراتشون رو بدونم و ازین حرفا ... الان به حرف هیچکس اهمیت نمیدم جز اونهایی نسبت بهشون محبت دارم و اونها هم متقابلا محبت دارن! اینجوری دایره آدمهای اطرافم خیلی کوچیک شده ... ولی خوب دیگه برام اهمیت نداره وقتی توی خیابون راه میرم یا رانندگی می کنم کسی بهم بگه آقا زاده یا بگه جوات آقا! اینطوری تازه آدم میتونه خیلی بهتر با بقیه ارتباط بر قرار کنه!!!
* داشتم فکر می کردم عجب روزگاریه ها! آدمی که توی زندگیش n تا امید و آرزو داره میره تو خیابون زرت میمیره! ما که هلاک مردنیم و هیچ آرزویی هم تو این دنیا نداریم پشه هم لگدمون نمی زنه!!! (خدایا این ناشکری نبودا! من میخوام زودتر به وصالت برسم! ارواح عمم!)
* یه برنامه ریزی کردم واسه آیندم که اگه کارم درست شه حتما انجامش میدم! 8-16 سرکار دولتی! 16-24 رانندگی آژانس! 24-8 صبح فردا خواب! پنجشنبه ها و جمعه ها هم از خروس خون تا بوق سگ آژانس! مردم بسکه تفریح کردم!!!
* از جمعه ها که خیلی وقته حالم بهم می خوره! اما سرایت کرده و داره کم کم از تمام روزهای هفته حالم بهم میخوره! اگه تو هم تو زندگی من نبودی دیگه چی میشد!
* تازه فهمیدم که حتی به خودم هم نباید اطمینان کنم! این دنیای کثیف جایی برای تکیه کردن نداره!
* کسی از شماها کتابی در مورد رفتار درست با انسانها نمیشناسه؟ فکر کنم در زمینه رفتار درست با ادمیزاد مشکل پیدا کردم ... ممنون میشم راهنماییم کنید (این درخواست کاملا جدی بودا!)
** میدونی به خدا چیزی تو دلم نیست ... اگه آزارت دادم عمدی نبوده ... شاید به خاطر نوع شخصیتیم اینطور عمل می کنم ولی اینو مطمئن باش اگه هنوز نفس می کشم، تو یکی از دلیلهاش هستی ... مطمئنم که درکم می کنی ... و امیدوارم چیزی از من به دل نگرفته باشی عزیزم ...
در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما
همه از من گریزانند، تو هم بگذر ازین تنها ...
اول
ماشا الله اول!
ب ت ( s و گ ک
با اولی موافقم (همه همینطور شدیم)
تو هم یه برنامه سربازی بذار !
(:
Who is تو ! به من چه ...
والا ...
گفتی کتاب یاد اون کتابه افتادم که گفتم بده منم بخونم ... (;
کدوم عزیزم ! من چقدر امروز فضول شدم ...
این هوشت منو کشته!!!
رام نمیدم ازون کارتها چندتا دارم :))
یکی هست دیگه ...
منم ازون کتابها خوندم که اینجوری شدم!
یه عزیزی هست دیگه :)) سر فرصت برات می گم ...
این مسنجر پدر سوخته خبرا رو نمیرسونه یا تو بی خبر آپ می کنی !؟
نازی چکار میکنی ؟ ((:
من خبر میدم! اون خبر نمیده!
:))
کتاب بدی نیست... فکر کنم تو اکثر کتاب فروشی ها هم باشه. بجای لینک وبلاگ لینک دادم بهش.
لزوما نباید آدم مشکل داشته باشه تا به مشاور مراجعه کنه...
پیشنهاد میکنم مراجعه کنی.. خیلی کمکت میکنه..
مطمئنن اونم خوشحال میشه که تورو شاد ببینه...
دستت درست ... خیلی حال دادی ...
آره می دونم ...
چشم حتما میرم.
امیدوارم اینطور باشه ...
میبینی تو رو خدا !!! خدا چرا به همه حرفامون گوش میده این یکی که مهمه برامون خیلی انجامش نمیده . منم میخوام بررررررمممم (گریه ) بمیرم .
واقعا جمعه ها گنده . روز انتظاره انگار ...
والا من به کتاب خوندم .۷ عادت نوجوان موفق . ولی خب الان فک نکنم یگه اون بدرده تو بخوره . اما یه کتابی هم هست به اسم ۷ عادت مردمان موفق . اونی که من خوندم نویسندش شون کاویه . اینم که میکم کتابیه که بابای همون شون نوشته . اگه دوست داشتی یه فکری بکن در موردش . کتاب پسره که خیلی خوب بود . باباشو نمیدونم .
قربانت .
ای بابا توکه جوونی ... من پیر شدم ...
جمعه ...
آره از نوجوانی در اومدم :)) دستت درد نکنه اگه تونستم پیداش می کنم حتما ...
شاد باشی ...
هر چه خواهی کن ولیکن آن نکن
یعنی با زندگی درست صحبت کن
آهان! چشم!
یواشکی دیگه؟خب اذیتش نکن که معذرت خواهی کنی.توام مثل امین شدی.از همه چیز شاکی هستی.خدا به خیر بگذرونه!
خدا که حتما باید به خیر بگذرونه :)) چون شاکی شدن من خیلی خطرناکه! :پی
بابا ما غلط بکنیم اذیتش بکنیم ...
آژانس خودش امید و آرزوئه دیگه :دی
حالا دیگه نباید دلت بخواد پشه لگدت بزنه!!
چه آرزویی :)) مردم از این همه امید و آرزو =))
بله حتما!