مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

هر چه می خواهد دل تنگت بگو ...

 

             ای نامه که می روی به سویش

پست امروز یه پست متفاوته! چرا؟ عرض می کنم ... همیشه من می نوشتم شما می خوندید اینبار می خوام شما بنویسید من بخونم ... یعنی چی؟ یعنی اینکه اگه انتقادی دارید از سبک نوشتاری وبلاگ بدون رودرواسی بگید، تو دلتون یه عالمه فحش جمع شده که به من بگید، با خیال راحت بگید.  قول هم می دم ناراحت نشم! اگه پیشنهادی واسه بهتر شدن وضع وبلاگ هست، بفرمایید. اگر هم نه انتقاد داشتید نه پیشنهاد نه فحش! هر چه می خواهد دل تنگت بگو ... هرچی دوس داری بنویس تو نظرات. مثلا شعر عاشقانه! عارفانه! بی ادبانه! کلمه یا جملات قصار و ازین جور چیزا. به هر حال هدف من اینه که شما راحت در مورد هرچی دلتون می خواد صحبت کنید حتی از سردی هوا یا بدی روزگار! بنویسید ببینم کی برنده میشه؟

منتظر حرفهای قشنگتون هستم ...

 

 

نظرات 23 + ارسال نظر
رز آبی جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:55 ب.ظ

قسمت اینه که من اول باشم ((:

ای بابا! قسمت من هم آخر شدن تو همه جا بوده!

رز آبی جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:07 ب.ظ

سلام

چی بگم آخه !!؟ همیشه وقتی میکرفون دسته حول میشمD:

سلام ...

تو دوربین نگاه نکن! یه نفس عمیق بکش بعد بگو!!!

رز آبی جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:09 ب.ظ

دستمه*
-------------

حالا که شمایی یه چیزی میگم خوب P:

-------------

منتظر نظرات همیشه سازنده تو دوست خوبم تو وبلاگم هستم .

پس چشم انتظارم نذار زود بیا [چشمک]

-------------
گرفتی چی بود ! D:

بله گرفتم! :))

رز آبی جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:34 ب.ظ

فکر کردم شاید مسابقه ای چیزی باشه !! پول و اینا توش باشه D:
چن وقت پیش داشتم کارآگاهی میکردم اتفاقی سر از آرشیو خودم در آوردم D:
دیدم متنام چقد احساسات داشت توش ... چقده یخ نبود ... واسه خودم فیلسوف آینده ای بودم ... هـــــــی روزگار ...
یه دونه از اونجا برات کپی میکنم برا شرکت تو مسابقه ات (:

----------------

هیچ گاه امید کسی را نا امید نکن ٬ شاید این تنها دارایی او باشد !!

اگر می خواهی عشق ورزیدن را یاد بگیری ٬ بهتر است از دوستی که از او متنفری شروع کنی !

خودم: پشت بعضی پر حرفیا سکوت بزرگی هس !! پشت بعضی سکوتا حرفای زیادی هس !!

ارسطو : کسی که نتواند در بین جمع زندگی کند ٬ یا خود را کافی بداند و نیازی به جمع نداشته باشد ٬ یا جانوری وحشی است یا یکی از خدایان است !!

سقراط : کسانی که همهء اعمال و گفتار تو را تحسین می کنند امین تو نیستند !! آنهایی امین تو هستند که خطاهای تو را با مهربانی به تو گوشزد می کنند !!

گوته : انسان به هر طرف برود ٬ و هر کاری بر عهده بگیرد ٬ همواره به مسیری باز خواهد گشت که طبیعت برایش تعیین کرده است !!

دانته : آنچه ما را وادار به حرکت می کند نیاز است نه لذت !!

----------------

¤ کویر ٬ با همه نداری هایش میزبان سادگی و یکرنگی است !
¤ عشق ورزیدن را از کویر بیاموزیم که ٬ دریا بودنش را به گرمای آفتاب بخشید !
¤ گذشت و فداکاری کویر را ببین ٬ که با تمام وجود هر روز صبح منتظر سلام خورشید می نشیند !
¤ کویر درد از بالا به پایین افتادن را خوب می داند زیرا ٬ زمانی اقیانوسی ثروتمند بوده است !
¤ باید کویر شد تا ٬ خورشید را آن گونه که هست ٬ دید !
¤ سراب در کویر ٬ نشانه ای از طینت اوست که همیشه با آن همراه است !
¤ کویر ٬ خوب آموخته است که باید چشم به آسمان داشته باشد !

پول هم توش هست ...

شما در مسابقه شرکت داده شدید ... ایشالا مراسم قرعه کشی هم زمان با ظهور امام زمان خواهد بود.

ولی خیلی استفاده کردیم جملات قشنگی بود ...

رز آبی جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:36 ب.ظ

بسه ؟!

یا بازم بگم ؟!

به من چه خودت آزادی بیان دادی ... امثال من جنبه آزادی بیان نداریم دیگه ... چه کنیم ...

خوش باش و صلوات بفرست (:

دوست داری ادامه بده :))

پس شما هم صلواتی هستی؟ :دی!

پرنده تنها جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:10 ب.ظ http://parande-tanha.blogsky.com

رز آبی چه کرده !
این بود پستی که بسته بودی ! P:
مث اینکه قبیله تاثیر خودشو گذاشته !!!
مگه مسابقه است که برنده بشیم ؟!‌ تو چی ؟ ...
الا ...

ترکونده!
آره :)) =)) خوشم میاد که آی کیوت بالاس ...
... ای همچین ...
مسابقه بود مثلا دیگه!

مریم جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:03 ب.ظ

آپ کردم .....................

ممنون که خبر کردی ...

محسن یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 04:08 ق.ظ

گر بیفتد سایه ابر سعادت بر سرم
می،بریزد محرم راز اندرون ساغرم

به به ...

غول چراغ یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:10 ق.ظ http://arghavaani.blogsky.com

سلام
جایزه هم میدین ؟
اگر حقیقت روشن شود ، همه از آن سود می برند.
ماجرا چیه ؟!

سلام ...
بله جایزه هم داره!

ستاره دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:41 ب.ظ http://shabemahtabi.blogsky.com


و چه تلخ است این قصه ی کهن عشق...................

و چه قطور است این کتاب سیاه زندگی ..................

و چه کم طاقت است این قلب در راه مانده ی غریب.................

و تو ای دل ! چه غریبانه ، ناله میکنی در این دیار نامحرم و میرسی به نهایتی که از خود و از وجود خود بیزار میشوی و خسته میشوی از این همه نوشتنهای درد آور و آنگاه به دنبال یک سنگ تراش میگردی تا روح تو را صیقل دهد و آهنگر را میخواهی که قفل میله های تنگ روحت را بشکند و نجاتگری میخواهی که در دریای امیدها به تو شنا کردن بیاموزد و نمی یابی انچه را که در جستجوی آنی ....................

و آنهنگام مردن را فریاد میزنی و مرگ لابلای شاخه های لرزان بید به تو لبخند میزند و میرود تا تو حتی در رفتن مرگ نیز به سوگ بنشینی ...........

و تو باز هم پیراهن سیاه خود را بر تن میکنی و خود را به آغوش بنفشه های شاد حیاط میسپاری و بنفشه ها چه مهربان ، گلبرگهای نازک خویش را روی حریر ابریشمی تن تو ، پهن میکنند تا مبادا مهتاب ، در سرکشیهای شبانه اش ، تمام زیبایی تورا برباید ...........................

زیبا بود ...

ونوس سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:15 ق.ظ http://venusetanha.blogsky.com

من تازه کیبوردمو از بیمارستان اوردم فوق العاده خوشحالم.دلمم برای دوستان تنگ شده بود.هوا خیلی سرده.اینجا برف اومده.خیلی خوابم میاد.آقا سعیدهم خوش تیپه.با اجازه.

ایول! حالش خوبه؟ سلام برسون! :))
اونجا کجاس مگه که برف اومده؟ لواسونه؟ کاشکی ما هم خوش تیپ بودیم ...

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:28 ب.ظ http://rue.blogsky.com

سلام
ممنون به من سر زدی
وبلاگ جالبی داری
شاد باشی و موفق

سلام ...

ممنونم ...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:50 ب.ظ

هرچی زور زدم... چیزای دیگه اومد ... ولی حرفم نیومد...
باز میام .. شاید دفه بعد حرفم اومد...

برای حرف زدن که نباید زور بزنی عزیزم! برای کارای دیگه باید فشار آورد! :))

مهرانی... سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:50 ب.ظ http://mehranweblog.blogsky.com/

من بودما....

ایول ...

فاطمه سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:38 ب.ظ

ببینم هرچی بخوام یعنی میشه بگم؟!
مممممم....
چه زشت چه زیبا، این منم
چه شاد چه غمگین، این منم
با نقاب بی نقاب....بازم منم!
خوبیش اینه که همیشه من منم! ؛)
.................
گفتی از همه چی میشه حرف زد دیگه؟!
خب اینجا خیلی سرده و من نمی دونم خودمو تو پتو پیچیدم یا بر عکس. ۳تا پروژه دارم. هنوز هیچ کدوم رو ننوشتم. :دی
پیشنهادم بدم؟
خب برنامتون خیلی خوبه. فقط یکم وقتشو بیشتر کنین!
اون صلوات آخرم بفرست خدایی که امروز خیلی واجبه!
حالا یه کمی جک بگم:
۱.به نفر میگن ایا سیو همان سیب است؟؟؟ میگه نه بابا من خوردم صابون بوده!
۲.یک شخص شخیصی میره از خیابون برق میدزده برای خونشون لامپ خونشون یک دقیقه به یک دقیقه خاموش روشن میشده نگو از چراغ راهنمائئ برق دزدیده بوده!
۳.گر پسری کشته شوددختری ترشیده شود
گر پسران کشته شوند کل جهان لیته شود!
(خدا حفظتون کنه!)
خب دیگه چیزی واسه گفتن ندارم.
ایام به کام

پس من چی؟ ...

.............
من که خیلی گرممه :))
واجب اندر واجب!
:))
این شماره ۳ منو کشت!

ممنون ... بازم تشریف بیارید ازین ورا!

فاطمه سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:40 ب.ظ

بفرما. حالا فکر کن من دیکته هامو کم میشدم.
یه دونه قلت دیکته ام نداشتم!
=)

معلومه =))

* یاس سفیدم * چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:09 ق.ظ http://yasesefid.blogsky.com

من بگم؟


من چی بگم؟


من که خیلی وقته نبودم .


فکر کنم الان فقط بگم سلام بسه.


خوبه؟

عالی بود! منم میگم :

علیکـــــــــــــم الســـــــــــــلام!

مهرانی... چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:36 ب.ظ http://mehranweblog.blogsky.com/

درس امروز کلاس اینترنت....

وبلاگ ....

دنیایی که خیلیا شانس وارد شدن بهشو ندارن...
خیلیا شانسشو بدست میارن اما قدرتشو ندارن...
گرو بعدی قدرتشو دارن ... اما عرضشو ندارن.
و چه زیاد کسایی که واردش میشن اما رفیق نیمه راه میشن.
و اونایی که توانایی تحملش رو ندارن...
.....
و تو کارت خیلی درسته... حتی اگه خودت اینطوری فکر نکنی....
و دنیایی که ....

دنیایی که لوله های آبش نمیترکه... D:

ببین من به جون بابام که می خوام دنیاش نباشه با این لوله مشکل دارم! کهیر میزنم! میشه بیخیال شی؟ :دی!

ترنج پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:58 ب.ظ

من چون ازت اجازه نگرفتم که نظر بدم فقط می گم سلام! با اینکه خیلی حرف برای گفتن هست/

اجازه ما هم دست شماس ...

سلام عزیزم ...

صدف(شب تنهایی) پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:38 ب.ظ http://sadafm.persianblog.com

سلام آقا سعید.من اولین باره به وبلاگتون میام نظر یا انتقادی ندارم.آدرسه وبلاگتون رو از رز آبی گرفتم میخواستم ازتون تشکر کنم بابت اینکه زحمت آهنگ وبلاگم رو کشید.خیلی ممنون.به روز و بهروز باشید

سلام ... ای بابا چرا شرمنده می کنی ... اصلا قابلی نداشت ... ممنونم.

صدف(شب تنهایی) پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:40 ب.ظ http://sadafm.persianblog.com

سر نوشته ما یه میدون
زندگی اما یه بازی
پیش اسم ما نوشتن
حقته باید ببازی!

عااااااااالیییییی بود ...

سازمان حمایت از عباس آقا! جمعه 3 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:18 ق.ظ

سلام آقا سعید گل.ممنون که شعرو نوشتی.هر چی فکر کردم یادم نیومد.خدا تورو برای ما حفظ کنه.من همیشه به بلاگت سر میزنم.تمام مطالبت رو هم تا حالا خوندم.
موفق باشی عزیز.

سلام ... گل :) ممنونم ... مگه میشه کسی که از عباس آقا حمایت میکنه من حمایتش نکنم! همه رقمه در خدمتم ...

قربانت ...

امین جمعه 3 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:47 ق.ظ http://www.aminkhaki.com

بعله میدونی من چی فکر میکنم مهندس ؟
من فکر می کنم اینجور حرکات از اون نوع حرکات نمایشی هست که جهت جذب مخاطب بیشتر انجام میشه .:دی
این فکراتو بیا بگو ما تو بازار یه چیزی باهاش در بیاریم اینچا که نون و اب نداره :دی

ایول! بعضی وقتهام واسه اینه که مطلبی واسه آپ کردن نیست! :))

پورسانت ما اگه فراموش نمی شه ... هستمت فطیر :))

فدای مهندس ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد