مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

گرگ

 

گرگها یه رسم جالبی دارن و اینه که توی شبهای سرد زمستونی که غذا گیر نمیاد و همشون گرسنن، دور هم حلقه میزنن و زوزه می کشن. این کارو واسه این می کنن که اگه یکیشون از فرط گرسنگی از حال رفت، بقیه سریع می ریزن سرش و می خورنش ... تو هفته ای که گذشت بهم یاد دادن اگه می تونی گرگ باش! اگر هم نمی تونم حداقل زوزه رو بکشم که این گرگهای دور و برم نخورنم! خلاصه خیلی پر سر صدا شدم! از من حذر کنید!!!

 

 

-------------------------

 

 

دیشب شبکه 4 یه برنامه ای داشت که روش لقاح مصنوعی رو برای افراد نابارور نشون میداد ... داشتم فکر می کردم مردم اینقدر خودشونو پاره می کنن که بچه دار شن! که چی یه بدبخت دیگه به این دنیا اضافه کنن! که چی بشه؟!

 نمی خواد بگی تولد هر نوزاد نشونه اینه که خدا هنوز به انسانها امیدواره! ازین قصه ها خودم زیاد بلدم ....

 

 

-------------------------

 

عزیزم دلی توش غم سالیان سالیان مثل یه غده چرکی لونه کرده با تفریح و تفرج باز نمیشه ... پس بیخود رو من سرمایه گذاری نکن ...

 

 

-------------------------

 

جالبه ها اون موقع که تریپ درس و مشق بودم با اومدن مهر عزا می گرفتم! الانم دو ساله در حسرت اون روزا عزا می گیرم!

 

-------------------------

 

باید که تو یاد بگیری مثل همه آدمها شی ...

      خوب بتونی دروغ بگی، عشقو تو نطفه بکشی ...

این آدمها که میبینی ترانه زخمی می کنن ...

      بی قانونی قانونشون، دروغ میگن به تو، به من ...

 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
آوا جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:16 ب.ظ http://ava-e-sharghi.blogsky.com

چرا اینقد غم انگیز و بی رحم نوشتی؟!!!! البته خوب حق داری. آدم یه موقع هایی دلش خیلی پر می شه. باید بریزه بیرون. ولی تو رو خدا این جوری نمون. وقتی ناراحت می شدم می اومدم این پستای بامزه ی تو رو می خوندم. کلی می خندیدم. ناراخت نباش دیگه. باشه؟ من ترجیح می دم بقیه من رو بخورن ولی واسه حفظ جونم ادای گرگارو در نیارم. اینقدر سخت نباش...

روزگار واسه آدم رحم باقی نمیگذاره!
یکم راحتتر از قبل شدم! :دی

سما جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:38 ب.ظ http://leosama.blogsky.com

یعنی پاش بیفته اونی که از صدا افتاده رو می خوری ؟؟؟؟
------
تلویزیونم دارین شما ؟! .... بابا امکانات !
------
برو بابا ! بچه پررو !
------
پس عزا داری حالا حالاها !!
------
چی بگم واله !

پاش که سهله دستشم بیوفته میخورم!

آره از نزدیکیهای خونتون رد میشدیم دیدیم یکی تلویزیونش رو گذاشته سطل آشغال ما هم آوردیم خونه! خیلی فاز میده!

دستو بنداز بینیم بااببببباااااا

ما یه عمر عزا داریم ...

هر چه می خواهد دل تنگت بگو ...

پرنده تنها جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 07:16 ب.ظ http://parande-tanha.blogsky.com

بابا چه حالی دادی به این قالب نظراتت ...
من شنیده بودم به پشت حلقه میزنن دور هم که اگه یکی خوبش برد بقیه نبینن !
گرگ باش .
والا ، تولد چیه ... بات موافقم ... بیچاره اون بچه ای که به زور میکننش تو این دنیا D:
آره بابا ، با تفریح و تفرج بدتر میشه ... مگه منو ندیدی p:
امروز با خودم میگفتم بعد از ۱۷ سال ، این اولین ۱ مهریه که تو خونه نشستم و خبری از تحصیل نیست ...
آدما همینجورن دیگه ، وقتی اونورین دوست دارن اینوری باشن و ... از آنچه که منع شی حرص میورزی بهش و اینا ...
ما که نتونستین مث آدما شیم ... !
چقدر نظر دادم ایندفه ...

گرگم! :دی
جالب بود ...
بمیرم برات تو هم چقدر نمی ری تفریحات :))))))
...
خوبه زیاد نظر بده! :دی

محسن جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:09 ب.ظ

سلام
ممنون از لطفت تو کامنتهای رفقا،فی الحال این کامنتهای وبلاگونه بعد از هرگز رو از ما بپذیر تا بعد

عزیزم ترسیدی بخوریمت نیومدی آبشار....بابا چه جوری بگم از عشق حذر چون توان کرد

"جانمایه ادب فارسی عشق است و غم"
این جمله ماله ادبیات پیش دانشگاهی بود که من قبولش دارم وفکر کنم میشه به کل ادبیات زندگی تعمیمش داد
ببین جانمایه که خوبه،ادب و عشق هم که حرف نداره پس با توجه به اگرp آنگاه q فکر نمی کنی غم هم چیز بدی نباشه اصلا من اسم بچه ام رو اعم از مصنوعی یا غیرمصنوعی می خوام بذارم "غم" خوبه یکی به بچه تو بگه غده چرکین که تازه احساس چاه مستراحیو بکنه که با فنر هم باز نمیشه

با ما به ازاین باش که با خلق جهانی
و البته با خودت هم همینطور

سلام

لا قابل انت!

به کار داشتن اعتقاد داری؟! کار داشتم! ما یه بار یه آبشار نرفتیمها!!! چه سوژه ای شد!

احسنت! به بهترین روش فهمیدم که غم نیز نیکوست ...

چشــــــــــــــــــــم!

سما شنبه 1 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:51 ب.ظ http://leosama.blogsky.com

خدایی کامنت محسن رو که خوندم ..... هنوز دارم به اسم بچت می خندم !! نتونستم کامنت ندم !! برو حال کن !! مثلا فکر کن امین بابایی لپ بچتو بکشه بگه چه طوری غده چرکین !! ایول .... حقته !!

حال کردی؟! پس ۲-۳ بار دیگه برو بخونش بلکه متوجه شی :))

امین بابایی هیچ وقت به دامادش ازین حرفا نمی زنه! منم به عروسم همچنین!

شاد باش!

مهرانی... شنبه 1 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:23 ب.ظ http://www.mehranweblog.blogsky.com/

٪۴۰ => ۷
٪ ۰.۲ => ۲۴ =>۱۰۰۰۰۰۰۰

= ؟
تو بگو...

نه شما بگو! من شاگرد شمام!

رز آبی شنبه 1 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:39 ب.ظ

سلام آقا گرگه (: گرگ نازک که ترس نداره "-:

فردا که بابا نشدی ... خودم میام میگم احوال شوما جناب <:

جمله بندیت اشکال نداره ؟! یا من تب دارم :-؟؟

از همون روز اول عاشق اول مهر بودم X:

نمیدونم ... انگار موافقم ها ... ولی شک دارم :-؟؟

خرم باش که هفته دفاع مقدسه

سوسک به اون همه نازکیش ترس داره! :))) دیگه گرگ جای خودش ...

بعید نیست! :دی

هر دو!

خوش به حالت ...

نه موافقی! :))

دمت قیژ ‌حاجی!

چشم تو چشم چهارشنبه 5 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:55 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

بخواب بابا سر شبیه سر و صدات گرفته !!

چه جالب منم دیدم اون برنامه هه رو ..
دیدی آخرش داشت بچه رو درمیاورد گردنشو گرفت ؟D:
ملت اسکلن ... بچه دار شدن خریت محضه !

میشه زیرت سرمایه گذاری کنیم ؟!

آره خوب ...

نفهم! این اقتضای طبیعت منه! :)))

آره چه جالب! شکم زنه رو هم شطرنجی کرده بود :)))
ایول! ... هستمت!

جا نیست!

والله!

آوا چهارشنبه 5 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 06:35 ب.ظ

سلام
خوبی؟
حرف باربط دیگه ندارم. الکی اومدم یه نظر بدم برم.
همین دیگه. خوش باشی

سلام ...
مرسی ... شما خوبی؟!

ممنون ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد