"من با تمام سرعتی که می توانستم رکاب زدم، مثل اینکه از اشتیاق، از معصومیت و از او فرار می کردم.
مدتها گذشت و من عاشق زنان زیادی شدم و هنگامی که آنها به من نزدیک می شدند و مرا در بر می گرفتند می پرسیدند که آیا همواره آنان را به خاطر خواهم داشت و من می گفتم : آری، در خاطرم خواهید ماند.
اما تنها کسی را که هرگز فراموش نکردم و در خاطرم ماند کسی بود که هرگز این سوال را نپرسید ..."