پیمان شکست یار و به عهدش وفا نکرد
من انتظار عاطفه از گل نداشتم
آواره سر به کوچه و صحرا گذاشتم
غم ، با روان من چه بگویم چه ها نکرد !
افسوس بر جوانی و بر زندگانی ام
اندوه زندگانی ام از یاد رفته بود
اندوه من ، جوانی بر باد رفته بود
دیگر چه سود زندگی بی جوانی ام؟
سلام
گل ها همشون یه خاری دارن که دست رو زخم می کنه.پس با هر گلی باید طوری رفتار کرد که دست رو زخم نکنه...
سلام ...
چی بگم؟ چشم ...
بمیرم الهی ... کی تو رو غمیده جیگر ؟!
خدا نکنه!!! ... هیشکی!
خوراکه موزیکه ما هم ردیف شد ... شادمهرت قشنگ بود ... با کفش های کتانی .. روی اعصاب .. برای دهمین بار ... ریفرش !
الهی شکر! هرچی خواستی درخواست کن برات میذارم! :))
سلام.
اشکم در اومد:((((((((((((
سلام ...
ای بابا چرا؟ بیخیال ...
سلام
ای بابا .... |:
سلام ...
:|
با افسوس جوانی بر نمیگرده.....
یا بی خیال پیری شو و بقیه عمرت و خوش باش.
یا که خودتو حلق اویز کنی تا از این غم و اندوه راهت بشی.
ما که بیخیال همه چی شدیم ...
حلق آویزو کجا میفروشن؟؟؟
سلام
میبینم که.......
شما هم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام ...
مگه ما دل نداریم؟! :))
نه موضوع اونی که فکر می کنی نیست!
من خوبم
امیدوارم تو هم خوب باشی داداش گلم ...
سلام
الهی شکر ...
سلام ...
بی خبر آپ میکنی
این پسره تو عکسه شبیه خودته
آره جوونیمون سوخت
می تونیم دیگه داداش! خلاف رفته بالا!
آره ...
بد جوری هم سوخت ... خاکسترش هم باقی نموند.
پاسخ نظر قبلیمو دیدم .
تو برو مملکتو درست کن
جای بحث داره ، بام تلفنی حرف بزن بت بگم
بیخیال بحث! حق با شوماس ...
من به خاطر خودت میگم عزیزم ، من که بد تو رو نمیخوام ...
وقتی میشینی اینا رو میبینی و میشنوی بعد یه گوشه میشینی فکر و خیال میکنی و به جسم و روحت آسیب میزنی چه فایده ! هر وقت وارد گود عمل شدی اون موقع ... نه الان هی حرص بخوری ... منظورم اینه ... بی خیال نه به معنای کلی ...
حتما میخوای جواب بدی تا آدمایی مثل تو (امین = خودم) وجود داره که کاری ندارن ، کاری از کار پیش نمیره ... واسه همین میگم جای بحث داره p:
میگم که حق با شوماس ... بعدم اون پست یه نظر بود. آدم که میتونه انتقاد کنه ...
خیلی خری سعید!
ممنونم عزیزم!
یه چایی میخوردی بعد ... :))
پیمان شکست یار و به عهدش وفا نکرد
من انتظار عاطفه از گل نداشتم
آواره سر به کوچه و صحرا گذاشتم
غم ، با روان من چه بگویم چه ها نکرد !
افسوس بر جوانی و بر زندگانی ام
اندوه زندگانی ام از یاد رفته بود
اندوه من ، جوانی بر باد رفته بود
دیگر چه سود زندگی بی جوانی ام؟
بارها و بارها خواندمش
چیزی نگفتند از حقیقت تو
چرا که این کلمات فاصله زیادی با قلب آهنگین ومهربانت دارند
گر مرد رهی میان خون باید رفت
گاهی فرارها وداعها شکستها تورا بران میدارند که باری دگر بر خود نگری
و چیزی بیابی که دگران لیاقت یافتنش را نیافتند
و گذرشان تنها دلیل نشناختن بود و بس
بگذار و بگذر
سلام ...
نه بابا قلب آهنگین و مهربان کجا بود؟ یه تیکه گوشت تیکه پاره!
ممنون ... باشه می گذاریم و میگذریم ... مثل همیشه.
سلام. خوبین . این بار وبلاگ من متنش از یکی دیگه هست حتما بیا
چشم...
خوب جوونی هم مثه همه چیزای دیگه گذراس....!
مشکلش اینجاس که گذرش رو حس نمی کنی...
این متن فوق العاده و زیبا بود
از اینکه بهت کم سر می زنم باید منو ببخشی
دوست تو میلاد
همینکه به یاد مایی کافیه ...
شاد باشی...
سلام
آخر سیاستی به خدااااااااااا ((=
کوچه علی چپ هواش خوبه ؟!
یعنی شما نگرفتین که منظور من از متنم چی بود :-؟
یعنی نگرفتی منظورم همون گ وجه ف رنگی و ب قالی ف سنجون ها بود !! D:
خوش باش (;
سلام
قسم نخور کراهت داره :))
ای بد نیست! بارونیه :))
نه بابا من که هوش دلفین ندارم!!! :دی ... رو ما در حد حلزون حساب کن =))
آهان الان گرفتم :پی
شاد زی ...
:)سلام:) خوبید؟
سلام :)
شما خوبی؟
سلام آقا سعید گل
شعرهای قشنگی نوشتی .
خوشحال میشم اگه به من سر بزنی
منتظرم بای بای
سلام ...
ممنونم ... حتما میام ...
بای!
سلام. چرا امروز آپ نکردین؟
سلام ...
امکانات نبود!