مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

پیتزا مخلوط ...

ارشد 85!

وارد دانشگاه شریف شدم، برا اولین بارم بود، همش تصوری مثل دانشگاه خودم توی فرانکفورت رو داشتم ولی خیلی فرق داشت ...حقیقتا زیاد خوشم نیومد! چون الزاما هر کی اونجاس آدم شریفی نیست! دیدن رفقا روحیمو خیلی رو بالا برد! البته چون میدونستن دستشویی کجاست ... دیگه 8:20 بود و باید میرفتم سرجلسه، کلاسو پیدا کردمو رفتم سر جام نشستم ... تو دلم گفتم: خوب خوبه سه نفر احاطم کردن! حداقل یکی اینکارست! واسه همین مرام گذاشتم و هر سه نفرو تحویل بازار!
بعدم برای جلب کمکهای مردمی از نوع علمی! شروع به ناله کردم که آره من یتیمم! 3 تا خواهر دارم یکی کوره، یکی تصادف کرده فلج شده! یکی دیگه هم از غم خانواده خودشو آتیش زد! من خیلی محتاج کمکم! دارم جون میکنم خرج خواهر مادرمو میدم! خلاصه اگه واردید جون مادرتون برسونید! (البته نفهمیدم خرج دادن خونواده چه ربطی به فوق داره!)

*بغل دستی سمت چپ: چیییییییی داداش! منم مثل خودت پاک پاکم!

** بغل دستی سمت راست: والله من دیپلم ندارم! به داداشم گفتم برام یه جا ثبت نام کن اون ؟؟؟ هم اومده ارشد نوشته! شرمنده داداش سیگار داری؟!

*** جلویی : (لهجه داره! به گیرنده ها دست نزنید!) والله منم باگالیم! یهنی چیهطوری بهگم! بیلمیرم دیگی! ولی کمک مالی خواستی در خدمتم!

---------------------

معشوقه جفا کار هوای چشمان مرا بارانی پیش بینی کرد!

---------------------

هفته گذشته هفته درختکاری بود هفته نیکوکاری هم بود! شاید هفته کارهای دیگه هم بوده ؟!
منم در راستای احترام به حقوق شهروندی چند روز پیشواز رفتم و درختکاری رو از کنکور کارشناسی ارشد شروع کردم و تا اونجا که از دستم بر می اومد روی پاسخنامه کود دادم (البته از نوع انسانی!) دیگه کاشتن نهال رو بر عهده سازمانهای تابعه گذاشتم و مهمترین کار که زیر سازی بود انجام دادم .
بعد هم با هم محلی های عزیز در جاهای معین شده محلمون 300-400 تا نهال کاشتیم و فورا یه ایمیل هم به دفتر شهردار بزرگ تهران! زدیم و گفتیم تا این نهالها بزرگتر نشده بیا بکنشون که دیگه احتیاج به بولدوزر نباشه، عقده آنارشیزم ضد گیاهت هم خالی میشه ... معلومه زیاد به گل قالی نیگا کردی که از گل و گیاه بدت میاد!


----------------------

همیشه موقع خونه تکونی کلی حالم گرفته میشه ... چون با مرتب و جا به جا کردن اسباب اثاثیم مقادیر متنابهی عنکبوت و سوسک و بعضا مارمولک بی خانمان شده و یا کشته میشن ... .
غم دیدن این رویدادها به کنار، شاکی بازی های مامانی هم از طرف دیگه ...
دیگه نمی تونم این زندگیو تحمل کنم ... .

----------------------

تا حالا شده محبوب ترین عطری که دارین بیفته و بشکنه؟ عکس العملتون چی بوده؟
...
من کاری بجز اینکه همه لباسامو بریزم روی جایی که عطر شکسته پیدا نکردم! واسه همینه هرچی لباس می پوشم توش خرده شیشست!

------------------------

شاد باشید ... از مواد محترقه هم درست استفاده کنید! به بچه های کوچیک و خانومهای باردار هم رحم کنید ... لطف می کنید!

پ.ن. 1 : در مورد متن قبل CLS 350 یه بنز خفنه! که فکر کنم با پولش هفت هشتا ماکسیما بشه خرید!



نظرات 11 + ارسال نظر
*پرنسس* شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:33 ق.ظ http://yasesefid.blogsky.com



فقط اومدم بگم خوشحال شدم صدات رو شنیدم

همچنین ...

پرنده تنها شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:38 ق.ظ http://parande-tanha.blogsky.com

سلام
به دانشگاه ما توهین نکن

کی توهین کرد!؟ اول بخون بعد شاکی بازی در بیار :))
تازشم فهمیدیم شریفی هستی :دی

چشم تو چشم شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:10 ق.ظ http://eye2eye.blogsky.com

هوی ! مگه دانشگاه ما چش بود روحی !!؟
نه پس انتظار داشتی من که ارشد رو خوردم !!! بیام کنارت

بشینم که بتونی تقلب کنی .. هان ؟! آره ؟!!!

بی تربیت ! این حرفا چیه میزنی ؟!

این آشپزیسم که گفتی معنیش چی میشه ؟!!D:

مام همین بساط رو داریم ... این بیشتر به خونه تو..... شبیهه .. ملتفتی که ؟!!

تو روحت ==))))))

خدا وکیلی در مورد این سوسول بازیا حرف نزن ... اینا که پولی نیست !!!

چیزیش نبود ... یکم چیز بود ...
نه از شما نامردا بیشتر ازین انتظار نمی ره!

برات بد آموزی داشت؟

منم نیدونم! همینجوری نوشتم دیگه گیر نده حالا!

گرفتم داداش!

شاد!

آهان!

رز آبی شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:59 ب.ظ

سلام ٬ کف ٬ احوال ؟

اولاندش که من نفهمیدم "محسن" منظورش چی بوده و چی می خواسته بگه ... توهین کرده ؟! خونش حال شد ؟! اعصبانی بشم ؟! D:

خوب حالا بریم سر اصل مطلب :))

به دانشگاشون توهین نکن D:
ایول کارش درسته ازش پیش بینی منم بپرس D:
آفرین خوشم میاد که مثل خودم باغبونیت حرف نداره =))
خودکشی کن خوب :)
ای وااااااااااااای غم آخرت باشه... من تجربه نکردم ٬ ولی این بلا سر داداشتم اومده :)) یادمه تا چن ماه رو زمین ولو میشد و اون قمست زمینو بو میکشید :)) طفلی همش دو روز بود که خریده بود ...
اگه خونتون موکت بود این بلا سرت نمی اومد ... مرف بی درد حتما سنگ یا سرامیکی <:
چشم ...
اون عروسکم دیدم X: راستش به جنس صندلی هاش آلرژی دارم وگرنه بابام خیلی اصرار میکرد برا عیدم یکی بخره :))
خوش باش عمو (;

قصدش خیره در کل بازیکن بدون حاشیه ایه!

چقدر دانشگاشون طرفدار داره!

عرض همدردی با داداشت بکن :))

نه آبجی! کف خونمون سیمانه!پول هم نداریم موکت بخریم!

والله منم میخواستم بگیرم ولی جاسیگاریش کوچیک بود دیگه نخریدم!

یو تو!

محسن شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:17 ب.ظ

سلام

فکر نکنم بیشتر از یه محسن بشناسی که سروکارش با استدلال منططططططططططط(آخیش جیگرم حال اومد کلی دنبال کلید ط گشتم)طططططططططططططططقی که بخشی از GMAT هست باشه.

در مورد رزآبی قبل از اینکه کار به خونریزی بکشه باید بگم که نه توهینی در کاره نه چیز دیگری بلکه از comment ایشون به عنوان مدرک استفاده شده و ارزش قانونی دیگری هم ندارد.به نظر میاد ایشون هم مثله ما ترکه ....(دلیل:اولندش کف احوال قوزلروم آیدون....)
یک نمونه استدلال منطقی:
مستانه:آدم آخر هفته کنکور داشته باشه و هیچی هم نخونده باشه بعد هم توی خیابون یه CLS 350 ببینه! یاس فلسفی در فلسفی میگیره ...
رزآبی:درسو بیخیال بخونی که چی ؟ آخرش میشی مثل من
محسن:اگه رز آبی همونی باشه که اسمش هست و بدونیم که با درس خوندن میشه مثله اون بشی پس نتیجه گیری منطقی اینه که درس بخونی تا مثله اون بشی اونوقت شاید یه CLS 350 هم آژانس تو بشه.

نویسنده جان مثل اینکه ما comment نذاریم بیشتر امنیت جانی داشته باشیم
به امید دیدار

ما نوکر شما هم هستیم!این GMAT منو کشته!

والله منطق ما زوره! ازینجور سوسول بازیها هم سر نمی آریم! ایشالا یه روز که دیدمت توضیح بده چون خییییییییلی بیل میرم!

نه عزیزم نظر بده امنیت شما وظیفه ماست! :))

رز آبی شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 04:15 ب.ظ

به به سلام ٬ کف احوال بالا محسون ؟ :)) هن بالا ترک بیدم خوشبخت اولاسان :))

در ضمن من که گفتم اولش ... نظر متن قبل :) گفتن : درسو بیخیال مال این بند بود " خدمت اون دوستانی هم که خیال کرده بودن درو بستم که برم درس بخونم فقط میتونم بگم زهی خیال باطل! "

سوء تفاوت نشه یه وخ که من در حال چکم :) دفعه قبل موقع سند برقامون رف ... حالا اومدم دوباره نظر بدم ... مشاهداتم مرا وادار به ابراز وجود دوباره کرد :)

جناب صاحب بلاگ شرمنده اینجا شد چت روم ٬ ببخشید

ایول! ترک سن؟! :))

نه قابلی نداره! چت کنید ، بریزید بپاشید ... استفاده برای عموم آزاد است!

سعید شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 07:17 ب.ظ http://mastaneh.blogsky.com

اینجا چه خبره ما نفهمیدیم!اگه دعواس بگید بیام وسط!

خدارو شکر که حل شد! :))

تو خفه شو!

Deadman شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:27 ب.ظ

سلام....
ما که اخر نفهمیدیم اینجا جای نظر دادن یا مناظره وبلاگی...
واقعا که مخلوط بود !!!

نوشابه، سالاد و ... نمی خوای؟

نارسیس شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:47 ب.ظ http://pacific.blogsky.com

خوب از اونجایی که آدم خوبی بودیو کلی به فکر فضای سبز بودیو کود دادیو بعدم به فکر بودجه بودیو برای جلوگیری از صرف هزینهای بیهوده اجاره بلدزر به شهرداری زنگ زدی...! همین الان میگم بچه ها یه کف مرتب برات بزنن!!

دستت درد نکنه!‌ یکم وقتشو بیشتر کن!

مهدی شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:45 ب.ظ http://www.gereftedel.blogfa.com

فدات بشم که اینقدر اکتیو هستی
خیلی باحال نوشتی این پستت رو
موفق باشی
سلام

دور از جون ... شما چرا فدا بشی! پس GF ها واسه چین؟ :))))

باحالی از خودته داداشی ...

رز آبی شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:14 ق.ظ

نه خیر !!!!! خیال آپ ندارین !! هی رفتم و اومدم تا اول شم ... ولی نشد که نشد ... تا حالم که صب کردم برا یه بابایی بود که الان متولد شد ... منتظر بودم این ساعت ۱۲ شه که مولود اتفاق بیفته ... شب بخیر دیگه چشام چپلو شد ... خودت نخواستی که افتخار بدم و اول شم P:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد