مرخصی وبلاگی ...

از تن شاخ خشک گل، توقع جوانه نیست!

       اسب نفس بریده را، طاقت تازیانه نیست ...

از گل چهره سوخته طراوتی طلب نکن!

       برای رفع تشنگی، تکیه به تشنه لب نکن ...

فرشته نجات من، دیر به ما رسیده ای!

       کهنه شدست زخم ما، کوشش بی سبب نکن ...

-----------------

خوانندگان و دوستان محترم ...

احتراما به استحضار می رساند با توجه مشکلات پیش آمده و شلوغی سر اینجانب در طی یک ماه آینده، از حضور جنابان عالی درخواست مرخصی تا تاریخ 12/12/1384 می نمایم .

می دانم دوری از شما بزرگواران بسیار مشکل است و بسان نوشیدن جام شوکران سخت و طاقت فرساست و محروم شدن شما عزیزان از افاضات بنده حقیر برای شما نیز غیر قابل تحمل است! اما با توجه به مشکلات اینجانب خواهشمند است با درخواست مرخصی اینجانب موافقت بفرمایید.

با تشکر پیشاپیش از همکاری و مساعدت شما عزیزان و در خواست صبر جمیل از خداوند یکتا بخاطر عدم حضور بنده برای یک یک شما!

با تشکر

ســـــــعید

*** مخلص کلوم : کار دارم و یه ماهی اینترنت و سایر مخلفات تعطیل!

---------------------

با این شعر ایرج میرزا هم خییییییییییلی حال کردم! بنده خدا n سال پیش حرف دل امروز بعضیهامونو زده!

از پس شیشه عینک، استاد
 سرزنش وار مرا می نگرد

باز در چهره من می خواند
که چه ها در دل من می گذرد

می کند مطلب خود را دنبال
بچه ها عشق گناه است، گناه

وای اگر بر دل نو خواسته ای
 لشکر عشق بتازد، بیگاه

می نشینم همه ساعت خاموش
 در دل خویشتنم غوغا ییست

ساکتم گر چه به ظاهر اما
در دلم با غم تو دنیاییست

ارشد امروز چو اسمم را خواند
 بی خبر داد کشیدم غایب

رفقا همگی خندیدند
 که جنون گشته به طفلک غالب

بچه ها هیچ نمی دانستند
 که من آنجایم و دل جای دگر

دل آنهاست پس درس وکتاب
 دل من در پس سودای دگر

من به یاد تو و آن روز بهار
که تو را دیدم در جامه زرد

من به یاد تو و آن خاطره ها
 یاد آن دوره بگذشته زیاد

که در این وقت به من می نگرد
 از پس شیشه عینک، استاد

با خیالت خوشم از اول زنگ
لحظه ای فارغ از این دنیایم

...

-----------------------

در پناه حق باشید ... (باز اگر دین و ایمونم کسیو نمی کشه!) ایام محرم هم نزدیکه ، خواهشا (ملتمسانه و عاجزانه!) مارو هم از دعای خیرتون بی نصیب نذارید و بخوایم که به هرچی که لیاقتشو داریم برسیم ...

شیطونی به میزان لازم یادتون نره!

شاد باشید ...