یادش بخیر! سال گذشته در چنین روزی کلنگ نسیم صبا (بعدا در اسباب کشی اسمش عوض شد) رو زدیم زمین!
یک سال گذشت ...
شکر خدا خوب بود ... دوستان جدیدی پیدا کردم ، با نظرات و افکار زیادی آشنا شدم و خلاصه از تک تک شما عزیزان کلی چیز یاد گرفتم ... .
ممنون ازینکه با من همراه بودید و با نظراتتون نیروی بیشتری برای نوشتن به من می دادید ... ممنونم
---------------------------
رستنی ها کم نیست من و تو کم بودیم،
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم ...
گفتنی ها کم نیست من و تو کم گفتیم،
مثل هذیان دم مرگ از آغاز چنین در هم و بر هم گفتیم ...
دیدنی ها کم نیست من و تو کم دیدیم،
بی سبب از پاییز جای میلاد اقاقی را پرسیدیم ...
چیدنی ها کم نیست من و تو کم چیدیم،
وقت گل دادن عشق روی دار قالی بی سبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم ...
خواندنی ها کم نیست من و تو کم خواندیم
من و تو ساده ترین شکل سرودن را در معبر باد، با دهانی بسته وا ماندیم ...
من و تو خم نه و در هم نه و کم نه و باید با هم باشیم
من و تو حق داریم در شب این جنبش، نبض آدم باشیم
من و تو حق داریم که به اندازه ما هم شده باهم باشیم
گفتنی ها کم نیست ....
شهریار قنبری
---------------------------
سال نو پیشاپیش مبارک ...
اول فروردین 1384 ... حادثه ای سبز در راه است ... .
و من هم خیلی خوشحال هستم که با شما در اینترنت آشنا شدم ! ... من حتی خوشحال هستم .
و یکی دیگر از مواردی که می خواهم برای شما بگویم این است که من شهریار را نمی شناسم ...
عیدی ما رو هم بیار دم در ...........
آره راست می گویی! کاش حداقل می توانستیم یکبار همدیگر را ببینیم!
ما خودمون از مردم عیدی می گیریم تازه ماهیانه هم می گیریم! برو جلو بوق بزن تا بیام ... :)))
قربانت
عیدت مبارک
تولد وبلاگت هم مبارک (:
قربونت ...
عید شما هم مبارک ...
سلام سلام.. عید شما مبارک...
عید شما هم مبارک...
سلام رفیق پس این لینک ما چی شد با معرفت
ما لینک تو رو یه دو هفته ای هست زدیم تو وبلاگ
دمت گرم
سال نو تم مبارک
من نوکرتم! مگه این زنو بچه حواس میزارن واسه آدم!!!