مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

مســــــــــتانه

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

۱۴۷

 

* وقتی طرف یه کارمند معمولی بود جزء ضایع ترین افراد شرکت بود. صدای خنده ها و لودگی هاش قسمت رو می لرزوند و همه می گفتن بازم فلانی قاطی کرده! چرندیاتش که زعم خودش خیلی با نمک بود و خندهای مسخرش و ضربه هایی که با دست به دستگاه ت.نا.س.لیش می کوبید (موقع خنده) شهره ی آفاقش کرده بود! سواد و این حرفها هم خدا رو شکر تعطیل!!!

بعد از عوض شدن مدیر این آقا هم شد سرپرست! (حالا به خاطر هم شهری بودنش با مدیر یا خدمتهایی که در خفا کرده بود نمیدونم!) از اون رو به بعد ایشون دیدنی شدن! یه مرد جنتلمن که فکر می کنه داره توی ناسا کار می کنه و جز امر و نهی و مباحث علمی (که نمی دونم از کجاش در میاره) از دهنش خارج نمیشه! همه ی اینها قابل تحمله اما خ... مالیهاش و آدم فروشیهاش یکم اذیت می کنه و درد داره! کافیه یه اتاقی یه ذره صدای خنده توش بیاد آقا سریعاً آمار میده و میگه مزاحم کارهای علمی ما هستن ... نه اینها خودش همون لوده ی دیروزی بوده ...

من ازین خسته ام که می بینم ... تیرگی هست و شبچراغی نیست ...

** یه ماه دیگه هم تموم شد! اول آذر شد و از شرکت مورد علاقم تماسی گرفته نشد برای استخدام! نگرانیم اینجاس که چشم بهم بزنم و ببینم 30 سال گذشته و من هنوز توی این خراب شده هستم و فسیل شدم!!! مثل خیلیای دیگه ...

*** نمی دونم ولی فکر کنم اشکال از طرز تفکر منه! روابط بعضی از دختر پسرهای این دور و زمونه برام نا مفهومه!!! پسره با یه دختری هست و به ظاهر خیلی هم با هم لاو هستن اما هم پسره و هم دختره با ده نفر دیگه هستن ... باور کنید توی کشورهای دیگه یا به قولی متمدن تر! از ما هم اینطوری نیست ...

**** وقتی به سخنرانی های دکتر الهی قمشه ای گوش می کنم واقعاً قبطه می خورم که این مرد چطوری می تونه دنیا رو اینقدر قشنگ و زیبا ببینه؟! بعضی وقتا شک می کنم ... شک می کنم به اینکه این هم یه تظاهر باشه. در کل که من در این زندگی لذتی ندیدم! دروغ چرا؟ لذتهایی هم بوده. لذتهایی که همشون زود گذر بوده و یا بعدش یه دنیا حسرت پشتش بوده ...

 

  ماییم و آب دیده ... در کنج غم چپیده ...